یکی پلیس می شد و یکی خر. دیگران سعی می کردند بپرند پشت خر، و پلیس دستپاچه که خود زمانی خر بوده، نمی دانست چپی ها را بزند و خر کند و یا راستی ها را. طرفِ چپی ها می رفت راستی ها می پریدند روی خر و برعکس. و عاقبت دو سه نفری لذت خر سواری را می بردند و آنقدر قیل و قال و تقلا می کردند تا خر بخت برگشته می پکید و یا بهتر بگویم خر بیچاره می رید و ...
و به نظر می رسد خر پلیس یکی از آموزنده ترین بازی های دوران بچگی امان بود. در حقیقت شبیه سازی زندگی آینده مان بود و خودمان خبر نداشتیم. حالا هم به نوعی خر شده ایم و مشکلات (آدم ها هم، صد البته جزو مشکلات هستند) یکی پس از دیگری می پرند بر گُرده امان و از پلیس دست و پا چلفتی هم کاری ساخته نیست. آن زمان ها ظرفیت خری امان دو یا سه نفر بود و این روزها، بزنم به تخته از اعداد انگشتان دست هم فراتر می رود.
حالا تا کی می پُکیم و به ... می رویم ... الله و اعلم
پ ن یک : سوء برداشت نشود. مخاطب این متن فقط مردان نیستند. به عبارت دیگر خر می تواند ماده و یا نر باشد !
پ ن دو : خر پلیس، زمان بچه گی های ما بیشتر مرسوم بود، مایی که دوران نوجوانی امان را در دهه ی شصت سپری کردیم آن موقع که انقلاب بود و جنگ؛ نه از دیسکو و رقص و نوشگاه خبری بود و نه از پلی استیشن و دیش و پیامک !